سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین تنهایی، همنشین بد است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :3
کل بازدید :51935
تعداد کل یاداشت ها : 37
103/9/2
1:52 ع
............. اوقات شرعی .............

اوقات شرعی
ذکر روزهای هفته
مشخصات مدیروبلاگ
 
کوروش ایرانی[401]

بایگانی وبلاگ
 
آرشیو[1]
پیوند دوستان
 
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) upturn یعنی تغییر مطلوب در انتظار آفتاب جاده های مه آلود نم نم باران شهریار کوچه ها قیدار شهر جد پیامبراسلام شهید آوینی یه دختره تنها ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن کلبه بصیرت vagte raftan ::. __ .:: پیامنمای جامع بهار عشق *نهانخانه جان* allah is my lord ترخون یک عاشقانه ی ساده برای من...... من،منم.من مثل هیچکس نیستم .: شهر عشق :. جالب انگیزناک پرستاری 91 غزلیات محسن نصیری(هامون) .....میلاد مرگ عشق..... خیارج سرای من است ...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست محمدمبین احسانی نیا mehrabani عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک طب سنتی@ تنهای93 هرچه می خواهد دل تنگم میذارم ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ دوستانه گل رازقی ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• چشمـــه ســـار رحمــت حقیقت صراط احکام تقلید فضای تنهایی من °°FoReVEr•• بلوچستان «حبیبی حسین» قیاسی کنگاوری دلتنگ احساس تو ارمغان تنهایی من و خودم... نیلوفر مرداب تنهایی......!!!!!! اکبر پایندان ♥تاریکی♡ پاتوق دختر و پسرای ایرونی سلام محب برمحبان حسین (ع) از مهدی(عج) چه خبر؟؟!!! Hunter ساده دل انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... سارا احمدی دهکده کوچک ما Royapardazi ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن عاشقانه راز نوشته بی نشانه ارواحنا فداک یا زینب گل خشک سه قدم مانده به.... ماتاآخرایستاده ایم اسیرعشق سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام مشکات نور الله نگارستان خیال سرباز حریم ولایت دل نوشته گل یا پوچ؟2 دوســــتـانــه سرزمین رویا فرمانده آسمانی من جزتو
*************************
پیوند دوستان
 
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) upturn یعنی تغییر مطلوب در انتظار آفتاب جاده های مه آلود نم نم باران شهریار کوچه ها قیدار شهر جد پیامبراسلام شهید آوینی یه دختره تنها ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن کلبه بصیرت vagte raftan ::. __ .:: پیامنمای جامع بهار عشق *نهانخانه جان* allah is my lord ترخون یک عاشقانه ی ساده برای من...... من،منم.من مثل هیچکس نیستم .: شهر عشق :. جالب انگیزناک پرستاری 91 غزلیات محسن نصیری(هامون) .....میلاد مرگ عشق..... خیارج سرای من است ...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست محمدمبین احسانی نیا mehrabani عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک طب سنتی@ تنهای93 هرچه می خواهد دل تنگم میذارم ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ دوستانه گل رازقی ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• چشمـــه ســـار رحمــت حقیقت صراط احکام تقلید فضای تنهایی من °°FoReVEr•• بلوچستان «حبیبی حسین» قیاسی کنگاوری دلتنگ احساس تو ارمغان تنهایی من و خودم... نیلوفر مرداب تنهایی......!!!!!! اکبر پایندان ♥تاریکی♡ پاتوق دختر و پسرای ایرونی سلام محب برمحبان حسین (ع) از مهدی(عج) چه خبر؟؟!!! Hunter ساده دل انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... سارا احمدی دهکده کوچک ما Royapardazi ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن عاشقانه راز نوشته بی نشانه ارواحنا فداک یا زینب گل خشک سه قدم مانده به.... ماتاآخرایستاده ایم اسیرعشق سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام مشکات نور الله نگارستان خیال سرباز حریم ولایت دل نوشته گل یا پوچ؟2 دوســــتـانــه سرزمین رویا فرمانده آسمانی من جزتو


*************************

 

خجسته میلاد  حضرت امام هادی (ع) بر عموم شیعیان مبارک باد.

صفحه اختصاصی حدیث و آیات مَن یَزرَع خَیرا یَحصُد غِبطَةً و مَن یَزرَع شَرّا یَحصُد نَدامَةً   :  امام هادى علیه السلام 

. هر که بذر خوبى بکارد ، شادمانى بدرود و هر که تخم بدى بیفشاند ، پشیمانى مى درود

خلاصه اى از زندگى امام دهم حضرت على النقى علیه السلام
نام : على
نام پدر: امام جواد علیه السلام
نام مادر: سمانه
شهرت : نقى ، هادى
کنیه : ابوالحسن سوم
محل تولد: مدینه منوره
زمان تولد: 15 ذیحجه سال 213 هجرى قمرى
زمان شهادت : 28 جمادى الاخر سال 254 هجرى قمرى
محل شهادت : در شهر سامراء توسط معتز خلیفه عباسى در 41 سالگى
زیارتگاه امام : شهر سامرا در عراق کنونى
سیر حیات : - هشت سال پیش از امامت و رهبرى - دوازده سال دوران امامت قبل از خلافت متوکل - چهارده سال همزمان با خلافت ستمکارانه متوکل عباسى
همسران آن حضرت : یک زن
فرزندان آن حضرت : 5 فرزند، 4 پسر و یک دختر

ماجراى زنى که ادعا مى کرد دختر حضرت فاطمه (علیها السلام ) است
روایت شده است که در عهد متوکل زنى به نام زینب ، ادعا مى کرد که مادر من فاطمه (علیها السلام ) دختر رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) است . متوکل به آن زن گفت : تو جوانى و از زمان حضرت رسالت نزدیک به چهارصد سال مى گذرد. چگونه تو در این مدت پیر نشده اى ؟ زینب گفت : حضرت رسالت در حق من دعا کرد و دست مبارک بر سر من کشید و از حقتعالى خواست که بعد از هر چهل سال من مجددا جوان شوم و من تا به حال این حکایت را براى کسى نگفته بودم و اکنون به علت اکتساب بعضى ضروریات لازم دانستم که پرده از این راز بردارم و ماجراى خود را براى خلیفه زمان بیان نمایم . متوکل مشایخ آل ابى طالب و اولاد عباس و پیران قریش را احضار نمود و خصوصیات حال زینب فاطمه (علیها السلام ) را از ایشان سؤ ال نمود. آنها که اطلاع داشتند، گفتند که زینب دختر فاطمه (علیها السلام )، در فلان سال وفات نمود و براى ما این گونه ذکر کرده اند حقیقت زمان وفات او نزد مورخان محقق و مسطور است . آن زن چون این حکایت را از آن جماعت شنید و فهمید که نزدیک است رسوا شود گفت : این روایت افترا و دروغ است و احوال من تا این زمان بر همه کس از زندگان و مردگان مخفى و پوشیده بوده است . پس متوکل به آن جماعت گفت که شما هیچ دلیلى غیر از این روایت بر فوت زینب بنت فاطمه (علیها السلام ) ندارید؟ گفتند: جز این روایت حجت دیگرى نداریم . متوکل گفت : درست نیست که بدون حجت و دلیل سخن کسى را رد کنیم و بى دلیل بر شخصى اعتراض ‍ نمائیم . آن گاه اهل مجلس گفتند: کسى که بر این روایت حجتى دارد و مى تواند این اشتباه را رفع نماید، ابوالحسن على النقى علیه السلام است . خلیفه این سخن را تحسین نمود و آن حضرت را احضار نمود و او را از ادعاى آن زن مطلع ساخت . حضرت فرمود: این ادعا کذب و دروغ است . وفات زینب دختر فاطمه (علیها السلام ) در فلان روز از فلان ماه از فلان سال بود. متوکل گفت : این جماعت نیز همین گونه خبر دادند، و من آوردن حجت و دلیل را لازم مى دانم ، چون زینب این روایت را قبول ندارد. پس اگر بر دروغ او دلیلى بیاورى بسیار نیکو است .
حضرت فرمود که گوشت اولاد فاطمه را حقتعالى بر درندگان حرام گردانیده است . اگر این زن بر ادعاى خود صادق است ، به پیش شیران خلیفه رود و برگردد تا حقیقت و صداقت گفتار او ظاهر گردد. متوکل به آن زن گفت : چه مى گویى ؟ گفت : من هرگز پیش شیرها نمى روم . امام على النقى علیه السلام قصد قتل مرا دارد که این سخن را مى گوید. از اولاد فاطمه جمع زیادى از بنى حسن و بنى حسین در این مجلس حاضرند. به یکى از آنها بگو تا پیش این شیرها برود. بعضى از اهل مجلس که نسبت به آن حضرت دشمنى داشتند، گفتند: یا امیرالمؤ منین ! چرا خود ابوالحسن علیه السلام به نزد شیرها نمى رود؟ متوکل از این سخن خوشحال شده و گفت : اى ابوالحسن علیه السلام ! چرا تو به میان شیران نروى تا صدق سخنان تو بر این جماعت آشکار گردد و ببینند که به بنى فاطمه از درندگان آسیبى نمى رسد. حضرت فرمود: اکنون اختیار در دست توست ، به هر کس بگویى مى رود. متوکل گفت : مى خواهم که تو بروى . حضرت فرمود: این کار را مى کنم انشاء الله تعالى و حرفى ندارم . سپس فرمود تا نردبانى حاضر کردند و به آن مکان که شیران درنده بودند گذاشتند و طوق از گردن شش عدد شیر درنده مهیب بر داشتند پس آن حضرت پایین رفته و در میان آنها ایستاد. شیرها یک یک پیش حضرت بر زمین افتادند و صورت بر خاک عجز مالیدند و سرهایشان را بر روى دستهاى خود گذاشتند و نزدیک آن حضرت خوابیدند. حضرت دست شفقت بر سر هر یک از آنها کشیده و هر کدام از شیرها بر خاسته و به طرفى رفتند. حضار مجلس از مشاهده این حال بسیار متعجب و حیران شدند. وزیر متوکل گفت : این کار براى تمشیت (1) مملکت مخل (2) است ، زیرا که مردم مثل این معجزه که از ابوالحسن علیه السلام مشاهده نمودند، به جانب او مایل مى شوند. مصلحت آن است که قبل از آن که این خبر منتشر شود، او را پیش شیران بیرون بیاورى . پس ‍ متوکل گفت : اى ابوالحسن ! علیه السلام حقتعالى تو را از آفتها محفوظ مى دارد، اکنون بیرون بیا. چون آن حضرت به طرف نردبان آمد، شیرى که از همه شیرها بزرگتر بود، قصد بیرون آمدن کرد. حضرت به او اشاره کرد که برگردد. آن شیر از پشت سر آن حضرت برگشت و در جاى خود قرار گرفت . هنگامى که حضرت بیرون آمد، فرمود: هر کس که ادعاى فرزندى فاطمه (علیها السلام ) مى نماید، در میان این شیران خود را بیازماید. پس متوکل به آن زن گفت که به میان این شیران برو. زن گفت : هیهات ، هیهات من دروغ گفتم و ادعاى باطل کردم . من دختر فلانى ام و نهایت احتیاج باعث شد تا من این سخن دروغ را بگویم و این مادر من است و اشاره به زنى کرد که در مجلس ایستاده بود. متوکل بعد از شنیدن این سخنان حکم کرد که او را به میان را به میان شیران بیندازند. مادر آن زن خیلى التماس نمود و اهل مجلس نیز شفاعت او را کردند و متوکل او را به مادرش بخشید.

نقل از کتاب : معجزات امام هادى علیه السلام ، تالیف : حبیب الله اکبر پور

 


93/7/19::: 3:31 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ شگفتا:سلام آغاز هر دیداریست ولی در نماز، پایان است. شاید این بدین معناست که پایان نماز آغاز دیدار است.{دکتر شریعتی}