نبض گریه می زند در نگاه آبشار
از رگ غیور این مردمان داغدار
ای امام مهربان ای بهار جاودان
جاودان نمی شود بی تو بعد از این بهار
من حکایت تو را از پدر شنیده ام
ای جوان شنیده ای؟هل اتی حدیث یار؟
«باورم نمی شود کی کسی شنیده است
زیر خاک گم شوند قله های استوار»
سر به زیر و ساده بود مثل سروِ سربلند
ریشه هاش در دل مردمان بی شمار
او اگر چه رفته است تا همیشه زنده است
مثل یک صحیفه نور تا همیشه ماندگار
حسینعلی کریمی نسب